سفر رامسر1
بابا افشین برای یک هفته مرخصی گرفت و قرار شد به همراه خانواده من بریم رامسر،از اونجایی که قرار بود صبح زود حرکت کنیم شب برای خواب رفتیم خونه مامانی و شما تا ساعت 2 نصف شب نخوابیدی و نذاشتی منم بخوابم. روز 5شنبه 14/تیر ماه ساعت 5صبح راهی رامسر شدیم وآرتین گوگولی از اونجایی که شب گذشته نخوابیده بودی بیشتر راه و تو بغل من خواب بود. بین راه نزدیکای چالوس برای صبحانه ایستادیم.برای شما همه چیز تازگی داشت.با دیدن اون همه درخت و سرسبزی کلی شارژ شده بودی. در صندوق ماشین بابایی باز بود و شما اصرار داشتین تو صندوق بشینین و از اونجا که مامانی(مامان خودم) معمولا هر کاری بخوای برات انجام میده شمارو گذاشت تو صندوق اینم...